خدایــم ؛ من که از کوی تو بیرون نرود پای خیــالم ... چه بــرانی ، چه بــخوانی ، چه به اوجــم برسانی ، چه به خــاکم بکشانی ... من نه آنم که بــرنجم ... نه تو آنی که بــرانی ...
زن که باشی دربارهات قضاوت میکنند؛ دربارهی زیباییات......که دست خودت نبوده و نیست دربارهی تارهای مویت که بیخیال از نگاه شکآلودهی احمقها از روسری بیرون ریختهاند دربارهی روحت، جسمت دربارهی تو و زن بودنت، عشقت، همسرت قضاوت میکنند تو نترس و زن بمان احمقها همیشه زیادند نترس از تهمت دیوانههای شهر که اگر بترسی رفته رفته زنِ مردنما میشوی
نظرات شما عزیزان:
در بارهی لبخندت که بیریا نثار هر احمقی کردی
Design By : Night Melody |